به هر سازم تو می سوزی
قسم خوردی به آیینت ، اگر برگت زدی یادی
کنار برکه ی عشقت ، دلم خسته و تو شادی
***
نشستیم پایِ یک سنگی ، دو تا دوست غریب از هم
تو دعوت کردی قلبِ من ، به زندانِ دلت کم کـــم
***
دلم می داند این تفریط ، ولی آمدم دیــدارت
کشیدم رمزِ دور از جان ، شدم یاور و سربارت
***
چه شرطی با تو طی کردم ، اگر یادت میــاد روزی
چرا خسته شدی ناگاه ، به هر سازم تو می سوزی
***
سه تا پستِ دلم رفته ، به زیرِ سنگ و آواری
ندیدم ردِ پای آن ، نه محرابی نـــه دیواری
***
خدا حافظ نمی بینی ، خودم رفتم دیــــــارِ دور
همین نقضِ و ستم کردن ، کشیدی دل به پای گور
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 27/04/1392
:: برچسبها:
به هر سازم تو می سوزی ,
:: بازدید از این مطلب : 1900
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2